بریده هایی از کتاب دین در ترازوی اخلاق (بخش اول)

طرح روی جلد کتاب دین در ترازوی اخلاق

جزو معدود کتاب هایی هست که در خصوص دین به سایرین پیشنهاد میکنم مطالعه کنند. بسیار خوب و علمی نوشته شده و کاملا با کتاب های رایج این حوزه متفاوت است.

محمدامیر مقدسی در خصوص این کتاب می گوید: کتابی که در آن کوشیده است تا نشان دهد که اخلاق هیچ نوع وابستگی فرا اخلاقی ای به دین ندارد؛ گرچه دین می تواند تحت شرایطی، تأثیرات مثبتی در اخلاقی شدن فرد و اجتماع داشته باشد. در واقع کتاب دین در تزازوی اخلاقِ فنائی رابطهٔ ثبوتی و نفس الامری دین و اخلاق را کاویده و مدعی شده است که دین در تمام حوزه های زبان شناختی، وجود شناختی، روان شناختی و عقلانیت اخلاقی از دین مستقل است.

کسی که عقل ندارد دین ندارد (پیامبر اکرم )

دین و اخلاق هر دو میکوشند به زندگی انسان معنا و جهت ببخشند و انسانیت و آدمیت را معنا کنند و آدمی را به تأمل در لوازم و مقتضیات هویت انسانی خویش فراخوانده و سلوک و رفتار او با خود و دیگران را هدایت نمایند. اما نقش و تأثیر مثبت و سازنده دین و اخلاق در زندگی و رفتار ما آدمیان دست کم به همان مقدار که تابع خود دین و اخلاق ،است تابع درک و تصویری که ما از رابطه دین و اخلاق در ذهن خود داریم هم هست و این درک و تصویر نیز در سعادت و انحطاط و تکامل دینی و اخلاقی آدمی نقشی کلیدی و اساسی وحذف ناشدنی بازی میکند.

ظاهراً در پیوند تاریخی دین و اخلاق شک و تردیدی وجود ندارد. تردیدی اگر هست در وابستگی «وجودی» و یا «منطقی» و «معرفت شناسانه» این دو به یکدیگر است. در این نکته نیز تردیدی وجود ندارد که اخلاقی که انسان مدرن از پیشینیان خود به ارث برده در دل یک جهان بینی دینی روییده و بالیده و توجیه عقلانی و پشتوانه روانشناختی خود در نزد پیشینیان را تا حدود زیادی وامدار آن جهان بینی بوده است. نزاعی اگر هست در این است که:

(1) آیا این پیوند صرفاً محصول یک تصادف و تقارن تاریخی است یا از ضرورتی وجودی یا منطقی نشأت می گیرد؟

(۲) آیا پذیرش این اخلاق بدون پذیرش آن جهان بینی قابل توجیه و دفاع عقلانی است؟ و

(۳) آیا ارزشهای اخلاقی توجیه عقلانی و نیروی انگیزشی خود را منحصراً از باورهای دینی کسب می کنند یا میتوان مبنای عقلانی و انگیزشی مستقلی هم برای آنها دست و پا کرد؟

به تعبیر دیگر سؤال این است:

(٤) آیا توجیه عقلانیِ هنجارهای اخلاقی با تکیه بر جهان بینی سکولار یا اصولاً بدون پذیرش یک جهان بینی خاص ممکن است؟» و

(۵) آیا میتوان اخلاقی داشت که نسبت به جهان بینی های مختلف بیطرف باشد و بتواند رابطه صاحبان آن جهان بینی ها را به نحوی منصفانه تنظیم کند و مبنایی برای همکاری اجتماعی و همزیستی مسالمت آمیز کافران و مؤمنان فراهم نماید یا به جز جنگ و خونریزی و غلبه یک گروه بر دیگری و تنظیم رابطه صاحبان آراء و عقاید مختلف براساس زور و قدرت راه دیگری وجود ندارد؟

این سؤالات را بدین صورت هم میتوان مطرح کرد:

(٦) آیا جهان بینیهای مختلف کاملاً متباین و قیاس ناپذیرند؟»

(۷) آیا اختلاف جهان بینی ها لزوماً به اختلاف ارزشهای اخلاقی مورد قبول صاحبان آن جهان بینی ها می انجامد؟»

(۸) آیا نمیتوان بر اساس مشترکات جهان بینیهای مختلف، اخلاقی جهان شمول بنا کرد که نسبت به ویژگی های اختصاصی آن جهان بینی ها بی طرف بوده و به همه انسانها به یک چشم بنگرد و برای همه به یکسان پذیرفتنی و الزام آور باشد؟»

(۹) آیا نمیتوان انسانیت آدمی را به گونه ای معنا کرد که همه انسانها را صرف نظر از ،رنگ ،نژاد ،دین ،مذهب ملیت و جنسیت در بر بگیرد؟ و

(۱۰) آیا نمیتوان از دل هویت انسانی، اخلاقی جهان شمول بیرون کشید که مبتنی بر جهان بینی ای فرادینی باشد و به جز هویت و کرامت انسانی چیز دیگری را مفروض نگیرد؟

(۱۱) آیا اخلاق ضرورتاً خدامحور است یا می تواند «انسان محور» نیزباشد؟ و

(۱۲) «آیا اخلاق خدامحور» و «اخلاق انسان محور» ضرورتاً با یکدیگر ناسازگارند یا اخلاقی که نقطه عزیمت آن خداست با اخلاقی که نقطه عزیمت آن انسان است میتوانند در نهایت به یک مقصد و نتیجه منتهی شوند؟

جانمایه همه این سؤالات همان سؤال اساسی و کلیدی در باب چگونگی رابطه دین و اخلاق است. سؤال از رابطه دین و اخلاق را به صورت سؤالی درباره خداوند نیز میتوان صورتبندی کرد:

آیا خداوند موجودی اخلاقی است یا فرا اخلاقی؟ بدین معنا که اولاً آیا خدا دارای اوصاف و فضایل اخلاقی هست یا نه و ثانیاً آیا اراده و فعل او تابع ارزشها و بایدهای اخلاقی است یا بر عکس ارزشها و بایدها و نبایدهای اخلاقی تابع اراده و فعل او هستند؟

به هر حال اصل ارتباط دین و اخلاق روشن و بی نیاز از دلیل و برهان است چرا که تربیت و پرورش اخلاقی انسانها یکی از اهداف اصلی پیامبران بوده و بخش قابل توجهی از متون دینی ادیان مختلف به مسائل و موضوعات اخلاقی و توصیه ها و راهنمایی های عملی اختصاص دارد از نظر ،دینی سیر و سلوک اخلاقی شرط فلاح و رستگاری آدمی و از مقدمات ضروری بهره مند شدن از تجربه دینی به شمار میرود از این رو به اعتقاد گروهی از دین شناسان، اخلاق یکی از ابعاد ضروری دین قلمداد میشود و بعضی از دین شناسان در مقام تأکید بر پیوند عمیق دین و اخلاق تا آنجا پیش رفته اند که اخلاق را گوهر دین دانسته اند. اما حتی اگر گوهر دین را چیزی غیر از اخلاق و اخلاقیات ،بدانیم بازهم نمی توانیم ارتباط وثیق دین و اخلاق را منکر شویم.

برای مثال اگر گوهر دین را تجربه دینی (= لقاء الله) یا دلبستگیِ فرجامین یا ایمان به چیزی که به زندگی معنا می بخشد یا پذیرش یک جهان بینی معنوی و اموری از این دست بدانیم بازهم می توانیم ادعا کنیم تجربه دینی پیوندی ناگسستنی با تجربه اخلاقی و سیر و سلوک اخلاقی دارد و مراعات ارزشهای اخلاقی دست کم تجربه های دینی را تسهیل و تسریع می کند و دلبستگی فرجامین و پذیرش یک جهان بینی خاص، ملازم و متضمن پذیرش یک نظام هنجاری و ارزشی است و هکذا

در باب مبنای اخلاق و سرچشمه ارزشها و بایدها و نبایدهای اخلاقی و این موضع تأثیر مستقیمی بر دیدگاه شخص درباره مسائل اخلاق هنجاری و روش شناخت ارزشهای اخلاقی خواهد داشت.

فی المثل «تئوری فرمان الهی»، که نظریه ای است در باب اخلاق هنجاری، از پیش فرض های خاصی درباره «فرا اخلاق» و رابطه دین و اخلاق تغذیه می کند. این نظریه تقریرهای مختلفی دارد که در آینده مورد نقد بررسی قرار خواهند گرفت.

رابطه دین و اخلاق یکی از مسائل فلسفه دین و کلام نیز به شمار میرود زیرا اخلاقی بودن یا خودکامه بودن یا مصلحت اندیش بودن خداوند سه نظریه رقیب در باب خداشناسی اند و موضع آدمیان در باب رابطه دین و اخلاق با تصوری که آنان از خداوند در ذهن خود دارند تناسب و تلائم دارد و تعریف خدا و تبیین اوصاف او از مسائل اصلی فلسفه دین و کلام است.

به علاوه چنانکه در آینده به تفصیل خواهیم دید رویکرد اخلاقی به دین یکی از رویکردهای موجه و پذیرفتنی به شمار میرود و مسئله رویکرد انسانها به دین خود یکی از مسائلی است که فیلسوفان دین و متکلمان بدان میپردازند. افزون بر این رابطه دین و اخلاق از منظر «معرفت شناسی دین»، «فلسفه سیاست» و «فلسفه فقه» نیز اهمیت بسیار دارد اما پیامدهای بررسی معرفت شناسانه سیاسی، فقهی و عملی رابطه دین و اخلاق فراتر از ظرفیت کتاب حاضر و موضوع کتابهای دیگری است که نگارنده در دست دارد.

به علاوه، بررسی ربط و نسبت دین و اخلاق پیامدها و نتایج عملیِ سرنوشت سازی در بر دارد و صرفاً از دغدغه های نظری و آکادمیک سرچشمه نمی گیرد به قول ویلیم فرانکنا:

اگر اخلاق (و به تبع آن سیاست) بر دین مبتنی باشد، ما باید به دین به عنوان مبنایی برای پاسخگویی به هر مسئله فردی و اجتماعی با هر درجه ای از اهمیت بنگریم. اما اگر چنین نباشد میتوان، به قول معروف، دست کم به پاره ای از این مسائل بر اساس مبنایی مستقل مانند تاریخ علم و تجربه عملی پاسخ گفت.
بسیاری از دلایلی که امروزه به سود بازگشت به دین و احیای تفکر دینی و ضرورت حضور دین در عرصه های متنوع حیات و معیشت جمعی آدمیان وعلى الخصوص به سود پیوند دین و سیاست آورده میشود، در حقیقت ناشی از یکی گرفتن و یکسان پنداشتن دین و اخلاق است و از این پیش فرض نشأت میگیرد که اخلاق به نحوی از انحاء بر دین تکیه میکند و لذا چنین گمان می رود که نیاز بشر به ،اخلاق نیاز او به دین است.
در همین راستا بسیاری از کسانی که در مقام نقد فرهنگ و تمدن جدید غرب بر نبود یا کمبود اخلاق و معنویت در این فرهنگ و تمدن انگشت تأکید می نهند بازگشت به دین یا احیای دین را درمان این درد میدانند یعنی بر این باورند که اخلاق و معنویت به نحوی از انحاء مبتنی بر دین است. از این رو تحقیق در باب رابطه دین و اخلاق را میتوان یکی از مهمترین مهم ترین فرایض مصلحان اجتماعی نیز به شمار آورد.

جانمایه و گوهر اخلاق دینی عبارتست از این ادعا که اخلاق به نحوی از انحاء به دین وابسته است اما این ادعای مجمل تقریرها و قرائت های متنوعی دارد و دلایل متعددی به سود آن اقامه میشود. به تعبیر دیگر بین دین و اخلاق روابط متنوعی میتوان فرض کرد و کسانی که مدعی اند اخلاق مبتنی بر دین است همه یا یکی از انواع این روابط را در نظر دارند. مهمترین این روابط عبارتند از:

(۱) رابطه زبان شناسانه یا تعریفی

(۲) رابطه وجودشناسانه یا متافیزیکی یا هنجاری

(۳) رابطه منطقی و معرفت شناسانه

(٤) رابطه روان شناسانه و

(ه) رابطه عقلانی.

وابستگی زبانشناسانه اخلاق به دین عبارتست از این ادعا که «همه یا بخشی از مفاهیم اخلاقی صرفاً در قالب مفاهیم دینی قابل تعریف اند»، یعنی فی المثل «خوبی» یا «درستیِ» اخلاقی، مفهوماً و به لحاظ معنایی معادل است با «آنچه که خدا بدان امر کرده است».

وابستگی وجودشناسانه یا هنجاری اخلاق به دین یعنی اینکه «خوبی و بدی و/ یا درستی و نادرستی اخلاقی یک فعل متوقف بر تعلق امر و نهی خداوند بدان فعل است».

مدعیان وابستگی وجودشناسانه اخلاق به دین ممکن است استقلال مفهومی اخلاق از دین را بپذیرند و بگویند اگرچه نمیتوان مفاهیم اخلاقی را در قالب مفاهیم دینی تعریف کرد، اما تحقق اوصاف اخلاقی در عالم خارج و عروض آنها

بر موضوع خود و اتصاف آن موضوع به این اوصاف، متوقف بر تعلق امر و نهی خداوند به آن موضوع است. در این دیدگاه، امر و نهی خداوند «منشاء انتزاع» انحصاری اوصاف اخلاقی به شمار می رود و ادعا می شود که اوصاف اخلاقی صرفاً به واسطه اوصاف شرعی بر موضوع خود مترتب می.شوند.

فی المثل راستگویی تنها به شرطی اخلاقاً خوب یا درست یا وظیفه خواهد بود که در رتبه سابق امر خداوند بدان تعلق گرفته باشد. مقصود اشاعره از «شرعی» بودنِ حسن و قبح میتواند هر یک از این دو نوع وابستگی باشد و مقصود معتزله از «ذاتی» بودن حسن و قبح نیز نفی هر دو نوع وابستگی است.

طبق این تقریر، دینی بودن اخلاق بدین معناست که اراده و فرمان خداوند سرچشمه «هنجاریت» و ارزش اخلاقی است و هنجارها و ارزشهای اخلاقی به نحوی از انحاء از «اراده تشریعی» یا «فرامینِ مولویِ» خدای شارع سرچشمه می گیرند و سکولار بودن اخلاق به معنای نفی این ادعا و تأکید بر این نکته است که هنجارها و ارزشهای اخلاقی از «اراده تشریعی» یا «فرامین مولویِ» خدای شارع سرچشمه نمی گیرند.

وابستگی منطقی و معرفت شناسانه اخلاق به دین عبارت از یکی از دو ادعای زیر است:

(۱) شناخت» یا توجیه ارزشهای اخلاقی متوقف بر پذیرش باورهای کلامی است»، یا

(۲) شناخت یا توجیه ارزشهای اخلاقی متوقف بر وحی و نقل و به تبع آن متوقف بر فقه است».

مقصود معتزله از «عقلی» بودن حسن و قبح این است که شناخت و توجیه گزاره های اخلاقی متوقف بر «وحی» و «نقل» نیست و مقصود اشاعره از «شرعی» بودن حسن و قبح در این مقام این است که شناخت و توجیه این گزاره ها بر وحی و نقل توقف دارد، زیرا به نظر اشاعره ارزشهای اخلاقی مفهوماً (به حسب تعریف) یا مصداقاً (به حسب وجود) مبتنی بر امر و نهی خداوند می باشند و تنها راه شناخت امر و نهی خداوند نیز وحی و نقل است.

وابستگی روان شناسانه اخلاق به دین یعنی اینکه تنها آموزه ها و اعتقادات دینی می توانند پشتوانه روان شناختی اخلاق را فراهم کنند طبق این دیدگاه نقش دین در اخلاق، نقشی «تحریکی» و «انگیزشی» است و تنها باورهای دینی قادرند انگیزه لازم برای مراعات ارزشها و بایدها و نبایدهای اخلاقی را در ذهن و ضمیر آدمی پدید آورند.

پایان بخش اول

منبع کتاب دین در ترازوی اخلاق - ابوالقاسم فنایی